سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مطلب طلایی

نظر

 

جلد اول-قسمت هفتم

تنم مور مور شد ، حس کردم اشتباه شنیدم ، واقعا او منو خواسته بود ولی من به چه دردش میخوردم ، پدرم ، پدرم راضی میشد تا تنها فرزندش را به یه جادوگر بده ، باید منتظر میشدم چون هیچکاری نمیتوانستم بکنم ، دوباره به صدایشان گوش دادم پدرم گفت: بلک ویزار این عادلانه نیست تو ، تو نمیتونی پسرمو ازم بگیری ، من هرگز این اجازه رو بهت نمیدم.
بلک ویزارد گفت :پس تو میخواهی مرد خوت و قبیله ات رو انتخاب کنی.
نه من فقط دنبال راه سومی برای رضایت هردو طرف هستم. همینکه گفتم یا پسرت رو میدی یا جنگ رو میپذیری انتخاب با توست.


میدونی حالا فهمیدم که تاحالا اشتباه میکردم از دست خون آشاما و ساحره ها برای صلح فرار میکردم اما حالا من جکست الوار اعلام میکنم مبارزه با قویترین جادوگر جهان (بلک ویزارد) رو قبول میکنم. پس از چیزی که در انتظار تو و خانوادت هست نمیترسی.
هرگز ترسی ندارم و تا آخرین قطره خونم از قبیلم محافظت میکنم. باشه خودت این سرنوشت رو پذیرفتی.

ادامه...